يا مهدي - در هفتم ماه صفر سال 128 ق، هفتمین ستاره فروزان آسمان ولایت، روشنابخش شب تارِ زمینیان گردید و این سیاره خاکی را به نور وجودش «طور سینا» ساخت.
پدر که مهرش را در دل می پروراند، او را «موسی» نامید تا با اعجاز «موسوی اش» کاخ فرعونیان را ویران سازد و مردمان رنج دیده را به وادی ایمن رساند. او که آستان ولایتش، پناهگاه شیعیان و «باب حوایج» دردمندان بود، با دستان پرکرامتش نهالِ سخاوت می کاشت و خشم را اسیر صبر خویش می ساخت. «عبد صالحی» که مهر توحید بر پیشانی و تسبیح خدا بر لب داشت. مردمان، صبوری اش را می ستودند و کاظمش می خواندند، ولی فرعونیان صلابتش را دیدند و تاب نیاوردند و در زندان، در محرابِ عبادت مسمومش کردند و جام شهادتش نوشاندند و به وصال معشوقش رساندند.
امام صادق علیه السلام به فرزند ارجمندش حضرت کاظم علیه السلام سخت عشق می ورزید و همواره او را درنگاه همگان می ستود و می فرمود: «سوگند به خدا من نور را در پیشانی موسی می نگرم؛ او از جان من است». روایت شده که شخصی از امام صادق علیه السلام پرسید: چقدر فرزندت موسی را دوست داری؟ امام فرمود: «دوست داشتم غیر از موسی فرزندی نداشتم، تا هیچ کس در محبتم به او شریک نمی شد».
مفضل بن عمر می گوید: در خدمت امام صادق علیه السلام بودم که ناگاه نام فرزند خود موسی را که کودکی بیش نبود بر زبان آورد و فرمود: «این همان کودکی است که در خاندان، برای شیعیانمان از آن با برکت تر به وجود نیامده است». همچنین از علی بن جعفر نقل است که: پدرم هر گاه پیروان خاص و دوستان خالص خود را می دید می فرمود: «موسی را وصی و جانشین من بدانید که او فاضل ترین و بهترین فرزندان من است و پس از من حجت حق تعالی بر همه خلق خدا خواهد بود».